پژوهش‌های کلامی و حمکرانی (با تاکید بر اندیشه‌نامه متکلمان امامیه)

جلسه نشست هم اندیشی علمی چهارمین همایش علوم انسانی – اسلامی پژوهش و فناوری با عنوان «پژوهش‌های کلامی و حمکرانی (با تاکید بر اندیشه‌نامه متکلمان امامیه)» در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برگزار شد.

به گزارش مرکز همکاری های علمی و بین المل،ل استاد سبحانی در رابطه با پژوهش‌های کلامی و حمکرانی (با تاکید بر اندیشه‌نامه متکلمان امامیه) گفت: در این جلسه می‌خواهیم دو موضوع را تبیین کنیم یکی کلان طرح اندیشه نامه متکلمان امامیه و زوایای پنهان آن و مقاصد آن پروژه روشن شود و دوم اینکه این دست پروژه‌ها چه کمکی به وضعیت کنونی و آینده تفکر جامعه اسلامی و افق آینده حکمرانی در جهان تشیع و اسلام دارد.

خاستگاه این پروژه یک پرسش اساسی بود و آن اینکه اندیشه کلام شیعی و یا به تعبیری آن چیزی که چارچوب موقتی اندیشه تشیع را تشکیل می‌دهد دقیقاً چیست و چه مؤلفه‌هایی دارد و چگونه می‌توانیم این اصول و ارکان را بازشناسی کنیم اولاً تاکید بر شیعه امامیه بود چون آن بخش از اندیشه ما که نقطه تماس جدی با جامعه ما دارد اندیشه امامیه است و حوزه اندیشه‌ای آن نیز در قالب کلام ظاهر شد به این دلیل که دانش کلام بیشترین سهم را هم در اندیشه ورزی تفکر شیعه داشته و هم ظرف و سفره‌ای بوده که بیشترین اندیشه ورزی‌ها در آنجا اتفاق افتاده است. حتی آن مباحثی که صورت بندی کلامی نداشتند اما جایگاه طرحشان عمدتاً در دانش کلام بود.

بنابراین وقتی ما سخن از کلام و متکلمان می‌کنیم منظورمان آن سهم بزرگی از اندیشه‌ورزی‌هایی است که در یک مکتب و در یک حوزه فرهنگی و تمدنی اتفاق می‌افتد. باز یک توجه تاریخی در این پروژه بود که تعیین کننده است. بهر حال می‌دانیم در مجموعه‌های فرهنگی و اجتماعی که یک امتداد بلند تاریخی دارند معمولاً ابعاد آن فرهنگ در مسیر تاریخ به گونه‌های مختلف ظهور پیدا می‌کند. به تعبیر دیگر اندیشه در این معنایی که ما میگوییم یک مقوله تدریجی و در حال شدن است. مسیر طبیعی رشد یک هویت دینی یا فرهنگی یک مسیر تاریخی دارد و این است که با شناخت یک یا دو شخصیت یا شناخت یک مرحله از تاریخ یک اندیشه نمی‌شود به همه آن هویت دست پیدا کرد. پس یک بعد و زاویه دیگر این کلان پروژه بعد تاریخی آن است. همینطور توجه شد به مهمترین شخصیت‌های اندیشه‌ورز این میدان و به نظرم مهم است.

در تاریخ اندیشه تشیع و در حوزه کلام شخصیت‌ها نقش‌های تاریخی خاصی داشتند شاید یکی از دلایل اهمیت شخصیت محوری در مطالعات تاریخی که می‌خواهیم وصل کنیم به مباحث هویت شناسی این است که تاریخ کلام ما بر خلاف تاریخ فقه از یک استمرار پیوسته تاریخی برخوردار نیست.

مشکل دانش کلام شیعه این است که پیوستگی ندارد و ما با انقطاعهای مختلفی مواجه‌ایم هم انقطاع در مراحل تاریخی داریم، هم گسست‌های جریانی داریم. مثلاً در حوزه اندیشه کلامی شیعه یا با جریان کلامی محض سروکار داریم یا با جریان کلام نص‌گرا  و یا جریان کلام فلسفی مواجهیم. در جایی که ما با گسست‌های معرفتی در تاریخ مواجهیم ای بسا مطالعه شخصیت‌ها و یا مطالعه تک میراث‌ها خیلی بهتر می‌تواند نمایانگر آن حجم رویداد فرهنگی که اتفاق افتاده باشد ما در حوزه تاریخ متکلمان امامیه کاملاً با این وضع مواجه‌یم که تاریخ ما را عملاً تعدادی شخصیت‌های بزرگ نقش می‌زند و از دریچه این شخصیتها بهتر می‌توان یک نوری را بر تاریخ تفکر شیعه امامیه تاباند.

پس عنوان متکلمان امامیه چند دلالت مهم را با خودش دارد: تاکید بر هویت امامیه به عنوان هویت‌ها امامی که امروز در ساحت تشیع ایران و حوزه‌های پیرامونی داریم زندگی می‌کنیم. تاکیدمان بر کلام به عنوان نقطه مرکزی اندیشه‌ورزی شیعه امامیه است و بیشترین ظرفیت تفکری ما در اینجا شکل گرفته است و شکل تاریخی اش در قالب شخصیت محوری.

نکته دوم وقتی ما از کلام یا تاریخ کلام شیعه سخن می‌گوئیم می‌گویند این بحث چه نسبتی با فلسفه دارد و آیا اساساً تاریخ کلام شما همان تاریخ فلسفه است. چرا بجای تاریخ کلام از تاریخ فلسفه سخن نمی‌گوئید. یعنی معتقدید که بخشی از هویت ما اندیشه‌ورزی‌های فلسفی ما نیست؟ گفته شده که کلام به عنوان یک دانش عقلی – نقلی بی‌تردید نیازمند یک پیشینه و پیش زمینه‌ای به نام اصول، مبانی و قواعد عقلانی است. اساساً نمی‌توان تصور کرد کلام، الهیات و تئولوژی در یک سنت فکری اتفاق بیفتد بی آنکه یک هسته مرکزی تفکر عقلانی نداشته باشد. همه دانش‌ها را وقتی در ترابط و انسجام با همدیگر می‌بینیم نیازمند این هسته مرکزی عقلی هستند. اما نکته مهم این است که آیا از طریق فلسفه به معنای مصطلح تاریخی‌اش بخصوص آنچه در سنت ما تعریف شده به عنوان علمی که از احکام وجود یا موجود به ما هو موجود صحبت می‌کند، آیا از چنین دانشی انتظار رود که هویت معرفتی و اندیشه‌ای یکی قوم یا مکتب را نشان بدهد یا نه، در ضرورت فلسفه هیچ سخنی نیست اما از آنجا که فیلسوفان با توجه به ابزارهای منابع محدود عقلانی که در اختیار دارند و اصلاً دغدغه آنها تبیین اصول وچارچوب‌های کلی است، نمی‌تواند دانش فلسفه نماد و نمودی از هویت یک ملت باشد، به خلاف دانش کلام که می‌تواند از هویت معرفتی یک قوم نمایندگی کند. از بحثهای مهم این است که کلام یک منطق گفتگو با دیگران است و از این جهت ما بر این باوریم که بهترین راه برای شناخت هویت یک قوم و ملت در حوزه دانش کلام است. با این دو مقدمه سوال اصلی این است که مطالعات تاریخی کلام شیعه تا چه اندازه می‌تواند در وضعیت کنونی ما و در شکل‌گیری حرکت آینده جمعی جامعه ما مساعدت کند ادعای ما و خاستگاه این پروژه این است که شناسایی گذشته یکی از پیش زمینه‌های بازسازی هویت ما در آینده است از جهات مختلف مطالعه این عقبه تاریخی در هویت امروز و فردای ما موثر است و من به آنها اشاره می‌کنم:

  1. بعد هویت فردی در جامعه امروز و در مواجهه با مسئله‌های فردای جامعه تشیع است. ما در یک نقطه تاریخی قرار داریم که به شدت و از ابعاد مختلف هویت انسان مسلمان شیعی امامی ایرانی مورد تهدید است.
  2. به لحاظ هویت اجتماعی جامعه شیعی امامی امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند شناسایی پیوندها و نقطه‌های اتصال درونی این جامعه است. عوامل بسیاری در دوره جدید پدید آمد و به تدریج یک گسل‌های جدی در درون جامعه شیعی ما ایجاد کرد و این گسل‌ها بسیار خطرناک است و می‌تواند بسیاری از سرمایه‌های گذشته و فرصت‌های آینده را از ما بگیرد. به طور مثال وجود دولت و ملت در صد سال گذشته در جهان اسلام و پاره پاره شدن هویت جمعی شیعه، شیعه را در بسیاری از بلاد به اقلیت‌های مذهبی تبدیل کرده است . نکته بعدی گرایش‌ها و رویکردهای معرفتی شیعه است. ما در تاریخ تفکر خود با انواع شخصیت‌ها و رویکردها مواجه بودیم و الان دچار واگرایی شده‌ایم. پس دومین تاثیری که گذشته تاریخی ما در امروز و فردای ما دارد این است که با ایجاد نقطه ارتباط با هویت‌های معرفتی‌مان بتوانیم امروز با یک عنوان و تابلو که عنوان و تابلو تفکر شیعی امامی است ظهور پیدا کنیم.
  3. نکته سوم در تاثیر مطالعات تاریخی در امروز و فردای ما مباحث مربوط به حوزه‌های دانشی و معرفتی است و این حوزه زیرساخت هویت فردی و اجتماعی است. ما نمی‌توانیم از یک نظام معرفتی سخن بگوییم در حالی که نمی دانیم پارادیم و چهارچوب نظری این دانش و روش شناسی‌هایی که چنین دانشی را تولید می‌کنند، چه چیزی هستند. یکی از دشواری‌هایی که ما امروز و فردا در عرصه‌های مختلف معرفتی دانشی با آن مواجه خواهیم بود، همین پراکندگی‌پارادایم‌های فکری و رویکردهای گاه متضاد و ناهمسوست. اگر ما نتوانیم دانش کلام را احیا کنیم و کلام برای اندیشه و دانش‌های ما پارادایم سازی کند و مسئله‌های بزرگ جهان شناسی، انسان‌شناسی، غایت شناسی و ارزش شناسی پاسخ دهد، قطعاً نظام معارف ما در تراز دانش‌ها ظهور نمی‌کند این اولویت سوم بازگرداندن کلام به صحنه است. پس نکته سوم بازشناسی چارچوب نظری معرفت و دانش‌ها و طبقه‌بندی دانش‌ها و توسعه دانش‌ها در گرو بازسازی حوزه دانشی کلام است.
  4. ما اگر برای افق گشایی برای آینده هستیم -وقتی می‌گوییم حکمرانی مراد از حکمرانی، حکومت نیست. حکمرانی یعنی راهبری یک جامعه بر اساس مجموعه ارزش‌ها به سوی آن غایت مورد نظر؛ یعنی ایجاد زمینه رشد، یک تکامل اجتماعی. امروز هیچ کسی و هیچ جامعه شیعی نمی‌تواند بگوید که باید از منطق حکمرانی پرهیز کنیم. در دنیایی که همه چیز در حال مهندسی و در حال معماری و راهبری هدایت است شما هرجا باشید باید بتوانید منطق حکمرانی مدل خودتان را ارائه دهید، مسیر خودتان را مشخص کنید، افق و برنامه خود را داشته باشید. نکته چهارمی که مترتب است بر حوزه شناخت اندیشه‌های شیعی و چهارچوب‌های معرفتی ما، حوزه راهبری‌ها، افق گشایی‌ها و طراحی‌های مسیر برای آینده است. سوال اصلی که الان در مقابل جهان تشیع قرار دارد این است که در دسته‌بندی‌ها، در نقطه‌های تعامل، در حرکت به سمت آینده چه افقی را فراروی خویش قرار می‌دهد. اگر قرار است جامعه شیعه ما مسیری برای آینده داشته باشد، طرحی برای رسیدن به آینده داشته باشد و بخواهد به آن ارزش‌های خودش دست پیدا کند باید به یک سری سوالات اساسی پاسخ دهد. سوال اینکه ما در کجا قرار داریم و به کجا قرار است برویم. تحلیلمان از فرایندها و جریان‌های موجود امروز و فردا چیست؟ ما تا نتوانیم شرایط خودمان و شرایط بیرونی را آینده پژوهی کنیم امکان ماندن نداریم. شرط بقای همه هویت‌ها داشتن یک برنامه روشن برای حرکت است. بسیاری از سوالاتی که ما در مهندسی و طرح آینده داریم در گرو پاسخ‌هایی است که در دانش کلام می‌توانیم پیدا کنیم. ادعای ما این است که اگر ما امروز قرار است چارچوب معرفتی و بنیادهای نظری و پاسخ به سوالات اساسی انسان امروز را از دیدگاه مکتب تشیع بدهیم نیازمند بازخوانی گذشته هستیم؛ چون ظرفیت اندیشه ورزی ما در گذشته تاریخی ما وجود دارد، بازسازی آینده در گرو بازشناسی گذشته است و گذشته را باید شناخت چون تمام این‌ها مولفه هویت امروز ماست.