گزارش نشست علمی «عصب شناسی دین»


نشست علمی «عصب¬شناسی شناختی دین» به همت گروه فلسفه پژوهشکده فلسفه و کلام پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در تاریخ۱۵ اسفند سال ۱۴۰۲ در تالار شهید سلیمانی برگزار شد.
به گزارش مرکز همکاری‌های علمی و بین‌الملل، این نشست علمی به صورت حضوری و مجازی و با حضور سرکار خانم دکتر زهرا یمینی¬فر بررسی شد. در ابتدا دبیر جلسه با طرح اولیه موضوع نشست علمی، به معرفی اجمالی انسانشناسیشناختیدین پرداخت و گفت: گروه فلسفه پژوهشکده فلسفه و کلام پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در راستای اجرای کلان پروژه «علوم شناختی دین» و با هدف شناسایی شبهات، مواجهه علمی، روش‌مند و انتقادی با آنها، بسط معارف اسلامی در قلمرو نوپدید علوم‌شناختی دین و حرکت به سوی تاسیس الهیات شناختی اقدام به برگذاری سلسله نشستهایی با محوریت علوم شناختی دین کرده است. علوم شناختی (Cognitive science) مطالعه علمی و بین رشته¬ای ذهن و فرآیندهای آن است و به دنبال یافتن چگونگی بازنمایی و پردازش اطلاعات وارده به ذهن از راه ادارک و تفکر و عمل ما است. علوم شناختیِ دین (Cognitive science of religion) که شاخه‌ای جدید از علوم شناختی است، به دنبال یافتن مبنای شناختی و چگونگی بازنمایی و پردازش باورها، احساسات، عواطف و اعمال دینی در ذهن است و تلاشی است برای استفاده از قابلیت‌های علوم شناختی در مطالعه دین. در همین راستا «علوم اعصاب شناختی» حوزه¬ای بین رشته‌‌ای متشکل از روان‌‌شناسی، علوم اعصاب، علوم کامپیوتر، هوش مصنوعی و فلسفه ذهن است. گرایش‌‌های اصلی این رشته در ایران عبارتند از: علوم اعصاب شناختی با گرایش هوش مصنوعی و علوم اعصاب شناختی با گرایش مغز و شناخت. علوم‌ اعصاب شناختی دین، در اصل به‌ عنوان‌ بـخشی تـکمیلی در تـحقیقات روان‌شناسی شناختی دین است و ادامه آن محسوب می¬شود. روان‌‌شناسی به مطالعۀ عملکردهای ذهنی، روانی و رفتاری انسان می-پردازد؛ اما علوم اعصاب شناختی به مطالعۀ ذهن و چگونگی عملکرد آن می¬پردازد. ابزار روان‌‌شناسان مشاهدات تجربی و آزمون‌‌های روانی است، در صورتی که در علوم اعصاب شناختی مطالعۀ ذهن با تاکید به ابزارهای جدیدی چون ثبت‌‌های مغزی و تحلیل‌‌های کامپیوتری صورت می¬گیرد و در ادمه با برنامه‌‌هایی پیچیده تحلیلی از ثبت‌‌های مغزی ارائه می¬هند که ریشه‌‌های عصب شناختی کارکردهای ذهنی و مغزی را بیش از پیش روشن می¬کنند.
اما این رشته چه کمکی به علم دین می‌‌کند. همان‌‌طور که در روان‌‌شناسی، روان‌‌شناسی انسانِ دین‌‌دار یا روان‌‌شناسی دین داریم؛ موضوعات و پژوهش¬های علوم اعصاب شناختی نیز در مسیر مسائل علوم اعصاب¬شناختی دین قرار می¬گیرد. می‌‌توان کارکرد ذهن افراد دین‌‌دار و بی¬دین را در برابر محرک‌‌های معنوی با ابزارهای پیشرفته¬ای چون (Functional Magnetic Resonance Imaging) که مغز در حال کار را مورد ارزیابی قرار می‌‌دهد مورد بررسی قرار داد. به این ترتیب می¬توان نحوه واکنش قسمت¬های مختلف مغز این افراد ثبت و مورد ارزیابی قرار می¬گیرد.
علوم شناختی دین که عمدتاً بر تجارب دینی افراد تمرکز دارد شامل دو دسته از نظریات کلی است:
دسته‌ی نخست: نظریاتی که بر تناظر و همبستگی بین عملکردهای عصبی و انواع تجارب دینی تاکید دارد و مغز را عضوی برای تمام تجارب اعم از فیزیکی، روانی و معنوی می¬دانند. این دسته نظریات مبتنی بر نگرشی هستند که تجارب دینی را ریشه در عملکردهای عصبی افرد سالم می¬دانند. بنابر این نظریات و ایده¬های این دسته، حاصل مطالعه روی افرادی است که سالم به حساب می‌آیند.
دسته‌ی دوم: نظریاتی هستند که با وجود تاکید بر تناظر و همبستگی بین عملکردهای عصبی و انواع تجارب دینی، تجارب دینی و معنوی را ریشه در عملکردهای غیر عادی مغز در افرد ناسالم می¬دانند و معتقداند که چنین تجربیات و باورهایی حاصل اختلال در کارکرد مغز هستند. مطالعات این دسته عمدتاً یا روی بیماران صورت گرفته است و یا روی مغز افراد سالمی که مورد تحریک الکتریکی قرار گرفته است.
در ادامه سرکار خانم دکتر یمینی فر ضمن توضیح قسمت¬های مختلف مغز و کارکرد اصلی هر بخش، دو دیدگاه در خصوص نحوه عمل مغز و سیستم عصبی را مورد توجه قرار دادند: ۱. هر قسمت از مغز کار ویژه خود را دارد و مسئول آن است و ۲. هر عمل یا حالت مربوط به کلیت مغز است هر چند قسمتی از مغز در آن حالت یا عمل بیشتر درگیر باشد. ایشان در ادامه در خصوص روش‌های دستیابی به تجربه‌های معنوی، نقش دوپامین در طی اعمال مراقبه‌ای، برانگیختی هیپوکامپ و آمیگدال در طی اعمال معنوی، نقش LC در مراقبه، نقش‌ سروتونین‌ و دوپامین‌ در تجربیات دینی‌ و فعالیت شبکۀ سروتونین توضیحات مفصلی ارائه کردند و نهایتا تجربه خود و تغییر خود را با تکیه بر عصب شناسی شناختی مورد توجه قرار دادند.
خانم دکتر در پاسخ به سوال از تفاوت بین تجربه ناشی از شوک الکتریکی یا مواد روانگردان و تجربه ناشی از اعمال عبادی و صوفیانه را در کوتاه مدت بودن آنها و آسیب¬های ناشی از استفاده چنین روشهای در فرد عنوان کردند.